دولت‌ها انگار برای حفاظت از قدرتشون به وجود اومدن. انگار نه انگار دولتها تصمیم جمعی مردم و از خود مردمه. روزهای عاشورا که خب داستان خودش رو داره و برای ما ایرانی‌ها آشناس، داستان ایستادگی در برابر ظالم. اما من خب خیلی اطلاعات درباره این موضوع ندارم و مطالعه‌ای هم روی تاریخش نداشتم. ولی خب عاشورای 88 رو خوب یادم میاد.


دیروزم که روز عاشورا بود، یادآور همون روزا بود و لحظه لحظه ش جلوی چشمام. توی توییتر هم یه عده‌ای یادآوری می‌کردن و بعضاً عکس‌ها و ویدئوهایی از اون روزها رو به اشتراک میذاشتن. اما نکته جالب هم زمانی چندتا اتفاق دیگه بود، همه پرسی نسبتاً سیاسی (نه کاملاً مردمی) اقلیم کردستان عراق که چند روزی بیشتر ازش نمیگذره. از طرفی همه پرسی کاتولینا تو اسپانیا و برخورد شدید و زوری پلیس با مردم.


داشتم به این فکر می‌کردم که متاسفانه، الان اتفاقی که میوفته آینه که قطعاً تلویزیون ایران (که من خیلی نمی‌بینمش) الان مانور زیادی روی اخبار همه پرسی می‌ده و احتمالن برخورد پلیس. اینم دنبال استفاده خودشه. اما من خودم به عنوان یه آدم کاملاً عادی، مات و مبهوت این صحنه‌ها رو می‌بینم! چطور میشه که پلیس کشوری تو یه قسمت نسبتاً دموکراتیک دنیا هم همون برخوردی رو با مردم میکنه که کشورهای جهان سوم و دولت‌های دیکتاتور دوست دارن؟!


برای من و احتمالن خیلی از شماها یه سری تعاریف وجود داره، مثلن دولت چیست؟ دولتمرد کیست؟ وظایف پلیس چیست؟

این تعاریف هرگز ثابت نیستن! نسبت به زمان و مکان کاملن تعریف متفاوتی داره، مثلن الان تو اسپانیا، پلیس وظیفه حمایت و حفاظت از قدرت دولت رو داره، دولت اما کیه و چیه خدا میدونه!